جدول جو
جدول جو

معنی محمد سخاوی - جستجوی لغت در جدول جو

محمد سخاوی(سَ وی ی)
محمد بن عبدالرحمن بن محمد، شمس الدین سخاوی (831- 902 هجری قمری). مورخ و عالم به حدیث و تفسیر و ادب، و از سخا (از قراء) مصر است و در قاهره متولد شد و بمکه در گذشت. در شهرها مدتی دراز بسیاحت پرداخت و در حدود دویست کتاب تصنیف کرد، مشهورترین آنها عبارتند: الضوء اللامع فی اعیان القرن التاسع در حدود شش هزار صفحه است و شرح حال خود را در آن در بیست و سه صفحه نوشته است. سفر السعاده. التبرا لمسبوک ذیل تاریخ المقریزی که قسمتی از آن طبع شده. الذیل علی دول الاسلام للذهبی. الشافی من الالم فی وفیات الامم در قرن هشتم و نهم. تاریخ المدینتین. تاریخ المحیط طبقات المالکیه. تلخیص تاریخ الیمن. الذیل علی طبقات القراء لابن حجر. الاعلان بالتوبیخ لمن ذم اهل التواریخ. تلخیص طبقات القراء. الرحله الاسکندریه. الرحله الحلبیه. الرحله المکیه. الغایه فی شرح الهدایه. عمده القاری و السامع در حدیث. المقاصد الحسنه. تحفه الاحباب در مزارات و تراجم، و غیرذلک. (الاعلام زرکلی ج 3 ص 916). و رجوع به نور السافر ص 16 و معجم المطبوعات شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُحَمْ مَ)
ابن عبدالله بن محمد بن محمد بن یحیی... ملقب به سلامی و مکنی به ابوالحسن شاعری مشهور است و ثعالبی وی را به شاعری ستوده است. در ده سالگی شعر میگفت. در بغداد نشأت یافت و سپس به موصل رفت و گروهی از مشایخ شعرا را ملاقات کرد از جمله ابوعثمان خالدی و ابوالفرج بیغاء و ابوالحسن تلعفری و جز آنان و اینان از مهارت او در شعر تعجب کردند و او را به سرقت شعر متهم ساختند. خالدی گفت من حقیقت این کار را آشکار می سازم پس دعوتی ساخت و سلامی را با شاعران حاضر ساخت و چون شراب بدور درآوردند باران و تگرگی بارید که روی زمین بپوشانید. خالدی را نارنجی در پیش بود بر آن تگرگ افکند و گفت ای یاران از شما کس باشد که این منظره را وصف تواند کرد؟ سلامی ارتجالا بگفت:
ﷲ در الخالدی الاوحدالندب الخطیر
اهدی لماء المزن عند جموده نار السعیر
حتی اذا صدر العتاب الیه عن حرالصدور
بعثت الیه بعذره عن خاطری ایدی السرور؟
لاتعذلوه فانه اهدی الخدود الی الثغور
حاضران او را بفضل بستودند و به حذاقت وی اعتراف کردند جز تلعفری که همچنان بر انکار بماند تا آنکه سلامی در هجو او این ابیات بگفت:
سما التلعفری الی وصالی
و نفس الکلب تکبر عن وصاله
ینافی خلقه خلقی فتأیی
فعالی أن تضاف الی فعاله
فصنعتی النفیسه فی لسانی
و صنعته الخسیسه فی قذاله
فان اشعر فما هو من رجالی
و ان یصفح فما انا من رجاله.
و سلامی را در هجو تلعفری اشعار بسیار است. ولادت سلامی آخر روز جمعه ششم ماه رجب سال 336 هجری قمری در کرخ بغداد بود و به روز پنجشنبه چهارم جمادی الاولی سال 392 درگذشت. نسبت وی به دارالسلام بغداد است. رجوع به وفیات الاعیان ابن خلکان ج 3 صص 103-105 و ج 4 ص 403، 409) شود. و نیز رجوع به سلامی محمد بن عبدالله شود
لغت نامه دهخدا
محمد افندی، از شعرای متأخر عثمانی است اصل وی از قصبۀ کلیس ولایت حلب است، وی از آنجا به قسطنطنیه آمد و در صف خواجگان قرار گرفت و شغل دفترداری و کتابت یافت مرگش بسال 1172 هجری قمری است، در وفات راغب پاشا صدراعظم رثائی دارد که این دو بیت از آن است:
کرم مقاطعه سی تا زمان حاتمدن
قالوب مزاد ده بر کمسه اولمیوب طالب
کیمک نقود عطایاسی وارآنی آله جق
مگر جناب صدارت پناه اوله راغب،
(از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2013)
لغت نامه دهخدا